اتحاد ترس
درین دو هفته، هرچه فرودستان فریاد کشیدند و سوختند و سوزاندند، فرادستان و طبقه متوسط ساکت و مضطرب نظارهگر بودند (و نهایتا منتظر وصل دوباره اینترنت
سکوت و انفعال طبقه متوسط نشانه یک اتحاد نانوشته با حاکمیت است؛اتحادی برپایه منافع مشترک؛ ودقیقتر: برپایه "ترس" مشترک
ترس ازدستدادن. ترس بیآیندهشدن
ترس از آشوبی که در پس آن هیچ آرامش روشنی متصور نیست. ترس از انفجار خشمی متراکم و انباشتشده. خشم حاشیهنشینهایی که نه حاکمیت و نه طبقه متوسط متن نشین آنها را ندیده و نمیشناسند. خشم بی رسانهها. بی زبانها. فراموششدهها
آنها که همه مقاطع قبل در سکوت و بیاعتنایی شاهد رقابت متننشینها بودند. خشم آنها که دیگر چیزی برای ازدست دادن ندارند و حالا دیگر کارد به استخوانشان رسیده
پیش ازین شاید در هیچ مقطعی طبقه متوسط و جمهوری اسلامی به چنین اشتراک منافعی نرسیده بودند
جمهوری اسلامی توانسته است به طبقه متوسط بقبولاند که - بخواهد و نخواهد - زلفش به او گره خورده. بقبولاند که چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من. درست مثل زندانی و زندانبانی که با دستبند به هم وصل شدهاند. هم فرجام شدهاند
برای همین هردو در عدم مشروعیت این اعتراضات همزبان شدهاند و درلزوم سرکوب آن
همین است که ابعاد سرکوب بسیار فراتر و گسترده تر است از 88و 78
وهمین است که روایت رسمی حاکمیت کمتر معارض یافته. چون روایتی است که در توافقی نانوشته "خوب است چنین باشد". اتحاد در فریب خود
به طمع بقا.